چهارشنبه 90 مهر 6 , ساعت 12:54 عصر
انتظاری که ما از دولت داشتیم در جنگ تحقق پیدا نکرد ادامه جنگ نیاز به تواناییهای بیشتری داشت که در اختیار دولت بود/ اینکه من خاطراتم را هنوز منتشر نکردم به این دلیل بود که نمیخواستم حقایق جنگ مورد استفاده امیال سیاسی جناحها شود/ آقای هاشمی قبل از آمدن به کرمانشاه در خردادماه سال 1367 با امام ملاقات مهمی داشتند ولی ایشان این موارد را در خاطرات خود ذکر نمیکنند/ پس از انتخابات هم رفتار سران فتنه موثر بود هم رفتار آقای احمدینژاد.
محسن رضایی گفت: اختلاف نظر من با آقای هاشمی از زمان اداره جنگ شروع شد و در دوره اول ریاستجمهوری ایشان اوج گرفت ولی هیچگاه این اختلاف نظرها را علنی نمیکردم مگر در موارد بسیار نادر. اما در نامههایی به ایشان یا صحبتهای حضوری نظرات خود را به ایشان میگفتم و الان هم میگویم، چون بیان علنی اختلافات تاثیرگذاریهای دوستانه را کاهش میدهد. اگر اعتقادات خود را نسبت به هاشمی بروز میدادم جامعه متلاطم و دچار تنش میشد.
به گزارش «تابناک»، فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس، در گفتگو با روزنامه «اعتماد» همچنین افزود: انتقادات تند و تیزی به دولت زمان جنگ داشتم و معتقد بودم که دولت در حوزه اقتصاد کمکاری میکند.
بنابر این گزارش، اهم نکات طرح شده در این گفتگو به شرح زیر است:
دلایل بن بست سال اول جنگ
ـــ نخستین بنبستی که در جنگ پیدا شد سال اول جنگ بود. ارتش عراق از پنج استان وارد ایران شد در سال اول جنگ تئوریسینها و کارشناسان نظامی ایران آن چیزی که در چنته داشتند را رو کردند و از نظر رزمی و نظامی هر چه که داشتند را آوردند. ولی هر چند جلوی پیشروی ارتش عراق گرفته شد ولی شهرهایی مثل آبادان محاصره شد و شهر سوسنگرد، مهران، دهلران، نفت شهر و قصرشیرین اشغال شد. مقاومت و تلاش نیروهای مسلح ایران نتوانست منجر به آزادسازی سرزمینهای ایران در سال اول جنگ بشود. جنگ چریکی را کارشناسان ایران آزمایش کرده بودند و نبردهای کلاسیک ناموفق بود و بعد هم استراتژیهای مختلفی پیریزی شد، یک عده میگفتند اول باید خرمشهر را آزاد کرد عدهیی دیگر میگفتند باید به بغداد حمله کرد هرکسی یک چیزی میگفت و همه هم این استراتژیها را تست کرده بودند یعنی استراتژیهای شناختهشدهیی که کارشناسان نظامی و فرماندهان میدانستند امتحان کردند ولی به نتیجه نرسید و به همین دلیل جنگ به بنبست رسید.
ایده خروج از بن بست
ـــ من سال اول جنگ فرمانده سپاه نبودم. در حقیقت فرمان اداره جنگ به دست من نبود. توصیههایی که میکردم به درد کسی میخورد که در واقع فرمان دستش باشد و آن را اجرایی کند آن زمان مطمئن بودم که این جنگ های کلاسیک به نتیجه نمیرسد جنگ های چریکی هم بیش از 20، 30 سال طول می کشد و ما باید با یک مدل و روشی به نبرد دست پیدا کنیم یعنی نوعی از نبرد را برگزینیم که نه جنگ طولانی بشود و نه شکستهای پی در پی را متحمل بشویم لذا به عنوان یک سوال آن سالهای اول جنگ ذهن من را به خودش کاملا مشغول کرده بود. میدیدم که باید از جنگ چریکی پرهیز کنیم و جنگ های کلاسیک هم فایدهیی نداشت. در حال آماده کردن ایدههای خودم بودم که امام من را فرمانده سپاه کرد. خوشبختانه ایدهیی که به دنبالش بودم در ذهنم شکل گرفته بود. پس از آن نخستین عملیات موفق که عملیات ثامنالائمه بود بعد از 20 روز اتفاق افتاد.
اختلاف نظرها درباره جنگ تا صلح یا جنگ تا پیروزی؟ و نظرحضرت امام(ره)
ـــ ما بعد از اینکه روی دور پیروزی افتادیم عملیاتهای پی در پی ما موفق میشد یعنی بعد از ثامنالائمه، طریقالقدس بعد فتحالمبین، بیتالمقدس تا اینکه 95 درصد زمینها را آزاد کردیم حدود هزار کیلومتر از سرزمینهای ما دست عراق بود که از مناطق مهم هم بود مثل چاههای نفت موسیان و نفتشهر که دست عراق مانده بود. در این مقطع بحثهایی شروع شد که اگر جنگ ادامه داشته باشد ما کجا بمانیم یا اینکه وارد خاک عراق بشویم؟ با وجودی که ما بخشهای مهمی از خاک ایران را آزاد کرده بودیم ولی وقتی جنگ کشیده شد به داخل خاک عراق اینجا اختلاف نظر شد که آیا ما یک عملیات انجام دهیم و با کمک دیپلماسی جنگ را تمام کنیم یا آنکه پیروزی به دست آوریم و اراده خود را به دشمن تحمیل کنیم.
ـــ بیشتر با آقای هاشمی سر این مسئله بحث و اختلاف داشتیم، البته اختلاف نظرها تاثیری در انجام عملیات نداشت. روی راهبرد جنگ اثر داشت. فرماندهان دستورات سیاستمداران را عمل میکردند چون مسوولیت نهایی را حضرت امام به آنها میداد. در بحثهای کارشناسی صحبتی که شد این بود که اگر بحث پیروزی هدفگذاری شود. جنگ زودتر تمام میشود عراق و غرب هیچوقت به دادن حقوق کامل ایران راضی نمیشوند لذا جنگ طولانی خواهد شد، نظر بر این بود که بر استراتژی پیروزی سرمایهگذاری شود. البته دوستان سیاسی ما امیدوار بودند که اگر یک عملیات انجام بدهیم دنیا تسلیم میشود.
ـــ حضرت امام(ره) اما فراتر از حتی فرماندهان میاندیشیدند، برداشت ما این بود که ایشان معتقد بودند اگر وارد خاک عراق شدید دیگر نباید جایی متوقف بشویم باید تا یک نقطهیی رفت که قاعدتا آن نقطه چیزی جز تسلیم یا شکست کامل عراق نبود.
رفتار دولت در زمان جنگ
ـــ انتظاری که ما از دولت داشتیم در جنگ تحقق پیدا نکرد ادامه جنگ نیاز به تواناییهای بیشتری داشت که در اختیار دولت بود. توانایی نیروهای مسلح ما برای آزادسازی سرزمینهایمان کافی بود اما برای پایان دادن به جنگ کافی نبود ما برای اینکه حقوق سیاسیمان را بگیریم نیاز داشتیم که تواناییهای بیشتری را وارد صحنه جنگ کنیم این تواناییها دیگر فراتر از سپاه و ارتش بود باید کشور وارد جنگ میشد که این کار صورت نگرفت یعنی دولت آن تواناییها را وارد نکرد. دولت میگفت از ما نمیخواهند آقای هاشمی میگفت ما از دولت میخواستیم. البته نمیتوانم صراحتا بگویم عمدی در کار بوده ولی بسیاری از اعضای دولت از جمله آقای بهزاد نبوی بودند که مخالف پشتیبانی بیشتر از جنگ بودند و برخی هم فکر میکردند خود دولت باید مسوولیت جنگ را بر عهده بگیرد. اینکه در آخر جنگ دولت را رییس ستاد کل کردند به این دلیل بود که احتمالا دنبال این بودند یک مسوولیتی در جنگ به آنها بدهند.
محل تامین بودجه جنگ
ـــ بودجه را دولت و مجلس تامین میکردند. هیچگاه خواستههایی که از نظر بودجه داشتیم تامین نشد. همیشه درصد کمی از این بودجه را تامین میکردند، در حقیقت دولت و مجلس این کار را انجام میدادند و با محوریت آقای هاشمی این کار صورت میگرفت. یک مساله هم که در بحث مدیریت اقتصادی جنگ مطرح است این است که جنگ فرصت خوبی بود که ما اقتصادمان را بسازیم و به سمت تولید پیش برویم و یک تحول صنعتی ایجاد کنیم کمااینکه پیشرفتهای مهم آلمان در دو جنگ اول و دوم صورت گرفت یعنی تمام صنایع آلمان متحول شد. همین کار هم در ژاپن اتفاق افتاد. بزرگترین انتقاد از دولتمردان ایران این نیست که چرا از جنگ حمایت نکردند، این انتقاد دوم ما است انتقاد اول اینکه چرا اصلا اقتصاد کشور را در جنگ نساختند، اصلا چرا اقتصاد ایران را متحول نکردند و از آن انگیزه ملی که به وجود آمده بود چرا استفاده نکردند و صنعت را متحول نکردند. «انگیزه» عامل بسیار مهمی در تحول اقتصادی است و چه انگیزه مهمتر از اینکه پنج استان کشور اشغال شده و همه مردم حاضر بودند هر نوع فداکاری کنند. بسیاری از زنان کشور النگوهایشان را درمیآوردند و کمک جنگ میکردند، نمیتوانستند برای خود و تولید بیشتر کار کنند؟ منتها طرح و برنامهیی نبود که بیشتر کار کنند. طرح و برنامه نبود که در صنایع کشور تانک بسازیم یا مهمات بسازیم. تانکسازی آلمان و ژاپن پس از جنگ تبدیل به تولید بنز و تویوتا شده بود.
چرایی تفاوت روایت شما و آقای هاشمی از جنگ؟
ـــ در جنگ اختلاف نظر تخصصی بود، اختلاف نظر سیاسی کمتر بود چون برداشتها و نظرات تخصصی مختلفی برای اداره جنگ وجود داشت. برای اینکه جنگ ابعاد مختلفی دارد و هرکسی که نظر میدهد چون در یکی از ابعاد جنگ مسوول بوده در همان بعد نگاه میکند مثلا یکی مسوول لجستیک بوده و قطعا برای این نوع افراد سخت است که مسائل عملیاتی را هم بتوانند کاملا روایت کنند یک کسی در عملیات بیشتر نقش داشته، بیشتر از دید عملیات به جنگ نگاه میکند، یکی در دیپلماسی جنگ بیشتر مشارکت داشته بیشتر از این نگاه از جنگ صحبت میکند هر کسی وقتی در رابطه با جنگ نظر میدهد باید دید چه نقشی داشته و به چه ابعادی از جنگ دسترسی داشته یا در چه ابعادی از جنگ نقشآفرینی و تصمیمگیری داشته است. در حقیقت فرماندهان عالی جنگ به نظر من دسترسی شان به اطلاعات جنگ از همه بیشتر بود. نمیخواهم بگویم حتما همه اظهارنظرهایشان درست است ولی دسترسیشان به اکثر اطلاعات نبرد، لجستیک، فشارهای داخلی و خارجی زیادتر بود لذا اختلافنظر طبیعی است ولی از آنجایی که محیط ایران محیط سیاسی است هیچ مسالهیی نیست که سیاسی نشود حتی برخی دین را هم که امر مقدسی است سیاسی میکنند. یعنی سیاسی شدن موضوعات در ایران امر عادی شده است.
چرا خاطرات و ناگفته ها را منتشر نمی کنید؟
ـــ اینکه من خاطراتم را هنوز منتشر نکردم به این دلیل بود که نمیخواستم حقایق جنگ مورد استفاده امیال سیاسی جناحها شود. مسائل فعلی و جاری کشور، از درگیریهای روزمره جناحهای سیاسی متاثر هستند معلوم نیست این درگیریها با منافع ملی سازگاری داشته باشد. لذا بیان خاطرات و حقایق نبرد اگر سیاسی شود خدمت به منافع ملی نیست. اگر یک ایرانی در آینده بخواهد به گذشته مراجعه کند حتما جنگ ایران و عراق را به عنوان یک افتخار تاریخی از آن یاد میکند حالا اگر مسائل سیاسی را با واقعیات جنگ دخیل کنند خیلی از مسائل جنگ روشن نمیشود.
جزییاتی که آقای هاشمی در خاطراتشان ذکر نکرده اند!
ـــ در کتاب خاطرات سال 67، آقای هاشمی بعضیجاها ایشان از یادشان رفته که جزییات را بگویند. آقای هاشمی قبل از آمدن به کرمانشاه در خردادماه سال 1367 با امام ملاقات مهمی داشتند. ایشان که خدمت امام میروند، امام حرف های مهمی به آقای هاشمی می زنند ولی ایشان این موارد را در خاطرات خود ذکر نمیکنند. احتمالا ایشان از یادشان رفته است. ولی عدم ذکر آنها برداشت از خاطرات ایشان را به انحراف میکشاند، لذا من در خاطراتم حتما این مسائل را خواهم گفت و دقیق توضیح خواهم داد. این کتاب خاطرات خود من است و مربوط به سالهای آخر جنگ میشود که در آن برخی اسناد و نامههای من به امام منتشر میشود.
ماجرای نامه ای که می گویند به امام نوشتم...
ـــ یکی از این نامه ها همانی است که میگویند رضایی به امام نوشت. اما من هنوز نگفتم که چه نامهیی نوشتم طرفهای مقابل هم نمی گویند من چه چیزی و به چه کسی نوشتهام. در حالی نامه مذکور نامهیی بود که یک ماه قبل از پذیرش قطعنامه 598 برای آقای هاشمی نوشتم، آقای هاشمی تعبیرش این است که من این نامه را بردم به امام دادم این نامه کی رفته پیش امام در حالی که یک ماه قبل از پذیرش قطعنامه این نامه نوشته شده بود و امام تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه به فکر ادامه نبرد بودند. من در آن نامه برای آقای هاشمی شرایط جنگ را توضیح دادیم که جنگ چه شرایطی دارد و اگر بخواهیم پیروز بشویم در حقیقت چه کار باید کرد و اگر این امکانات فراهم نشود مشکلات ما چه خواهد بود و نهایتا گفتم که با شناختی که از صدام داریم راهی غیر از جنگیدن نداریم.
پیشنهاد شما در آن نامه چه بود؟
ـــ پیشنهاد من شکست صدام و پیروزی نهایی در جنگ بود چون دیپلماسی جواب نمیداد. البته امام در پیامی که پس از قطعنامه به فرماندهان صادر کردند که البته در صحیفه نور اشاره شده است اینکه امام میگویند شما از بهترین همراهان من بودید این جملات یک شأن نزولی دارد که در این کتاب توضیح میدهم. اما برخی می گویند فرماندهان به امام نوشتند که ما هیچ امکاناتی نداریم و امام ناچار شد که قطعنامه را بپذیرد. این مسئله واقعیت ندارد بنابراین ناچار شدیم یک نامهیی که سه سال قبل از این نامه نوشته شده بود را منتشر کنیم که آن نامه هم شبیه همین نامه است. خب، اگر بیان این مطالب باعث تصمیمگیری برای پایان جنگ شد چرا سه سال پیش آتش بس داده نشد لذا ما ناچار شدیم آن نامه را هم منتشر کنیم. فکر میکنم چهار یا پنج نامه مهم در کتاب منتشر بشود.
اختلاف نظر شما با آقای هاشمی بر سر چیست؟
ـــ همه اختلاف نظرهای ما را میدانند البته اهل هیاهو نیستم، اختلاف نظر من با آقای هاشمی از زمان اداره جنگ شروع شد و دوره اول ریاستجمهوری ایران اوج گرفت ولی هیچگاه این اختلاف نظرها را علنی نمیکردم مگر در موارد بسیار نادر. اما در نامههایی به ایشان یا صحبتهای حضوری نظرات خود را به ایشان میگفتم و الان هم میگویم. بیان علنی اختلافات تاثیرگذاریهای دوستانه را کاهش میدهد. در واقع بعضیها همیشه روی صحنه حرکت میکنند و بعضیها هم ممکن است بیشتر پشت صحنه کار کنند پشت صحنه به معنای تایید نیست. نامههایی که من به مسوولان کشور نوشتهام اگر منتشر بشود بهتر میتوانند اختلاف نظرها را نشان دهد. البته تا ضرورتی پیدا نکند و آن هم سالها نگذشته باشد آنها را منتشر نمیکنم مثلا سال 72 خدمت رهبری گفتم که شما دست آقای هاشمی را بگیرید و از این خطر بزرگ نجاتشان بدهید. چون تکنوکراتهای اطراف ایشان مسیر نظام را از روحانیت جدا میکنند. هیچ کسی فکر نمیکرد من چنین اعتقادی داشته باشم.
رعایت اخلاق برایم اولویت دارد
ـــ میخواهم بگویم که شما ببینید یک اعتقادی که سال 72 داشتم چطور آن را حفظ کردم و در سطح جامعه بروز ندادم چون اهل هیاهو نبودم وگرنه من اگر اعتقادات خود را بروز میدادم جامعه متلاطم و دچار تنش میشد و نمیخواستم این اتفاق صورت بگیرد. من همیشه در حداقل ضرورت نسبت به اشخاص حرف میزنم همیشه مسائل را در دل خودم نگه میدارم چون نگرانم که این موضعگیریها آسیب جدی به کشور وارد کند. یا نامهیی که به آقای احمدینژاد نوشتم که مضمونش این بود که جواب نقد اهانت نیست چون آقای هاشمی چند سال پیش در رابطه با یارانهها اظهارنظر کرده بودند و آقای احمدینژاد در زنجان گفت «شکمپارههایی که شکمشان پر شده اینها نباید در رابطه با یارانهها حرف بزنند» من نامهیی را برای ایشان نوشتم ولی نامه را منتشر نکردم. تا آنکه مجبور شدم در یک کتاب آن هم بنابر ضرورت آن را منتشر کنم در آن نامه به آقای احمدینژاد گفتم که جواب نقد اهانت نیست و توضیح دادم که ما باید به دنبال جامعه اسلامی باشیم و در این جامعه اسلامی اخلاق بسیار مهم است. بنابراین من تنها همیشه آن بخشی از عقایدم را نسبت به اشخاص بروز میدهم که یک ضرورت مهمی مطرح باشد.
دلیل نام بردن از آقای هاشمی در برنامه «دیروز، امروز، فردا»
ـــ من مطمئن بودم که اگر نقش احمد آقا در حوادث بعد از انتخابات ایفا میشد خیلی از مسائل پیش نمیآمد چون در تاریخ انقلاب، احمد آقا یک نقش بیبدیل داشته است و جلوی بسیاری از فتنهها و بحرانها را گرفت مثلا در ماجرای قهر آقای طالقانی اگر احمد آقا نمیرفت و ایشان را پیدا نمیکرد و پیش امام نمیبرد و بعد آقای طالقانی آن مصاحبه را نمیکرد بحران جدی در کشور درست میشد در حوادث بعد از انتخابات هم اگر آقای هاشمی همت میکردند این ماجراها تا این اندازه طول نمیکشید و یک ماهه جمع میشد ولی این افراد اکثرا سکوت کردند.
مواضعم پس از انتخابات متناقض نبود
ـــ مواضعم متناقض نیست و اصول واحدی بر تمام مواضع من حاکم است، هم نظام و هم مردم را قبول دارم و معیار تشخیص ما قانون است و عقلانیت در مواضع من بر احساسات غلبه دارد. فکر میکنم طی 40 سال کار سیاسی ثابتترین مواضع را داشتهام در حالی که بسیاری از سیاسیون چندین بار تغییر موضع فاحش داشتهاند. مثلا شما حادثه 25 خرداد را با 25 بهمن یکی میدانید در حالی که این دو حادثه یکی نیستند اولی یک اعتراض مردمی بوده ولی دومی یک شورش بوده است. معلوم است که من سران فتنهیی که در شورش شرکت میکنند را آلت دست دیگران میدانم. در حوادث 25 بهمن مردم از آن آقایان جدا شده بودند ولی آنها متوجه نشدند. البته در حوادث 25 خرداد هم به مردم و هم به نظام و امنیت ملی ما آسیب وارد شد ولی اشتباهات سیاسی بیشتر دخالت داشت اما در حوادث 25 بهمن امریکا با یک جمعبندی از حوادث 25 خرداد یک طراحی جدید کرده بود که عدهیی در خیابانهای تهران به دست پلیس ایران کشته شوند و سپس به بهانه حقوق بشر در ایران دخالت کنند.
ریشه حوادث بعد از انتخابات
ـــ رفتارهای سران فتنه موثر بود، رفتارهای آقای احمدینژاد هم موثر بود، به ویژه رفتارهای خود آقای میرحسین که ساعت 11شب گفتند من رییسجمهور هستم موثر بوده است.
به گزارش «تابناک»، فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس، در گفتگو با روزنامه «اعتماد» همچنین افزود: انتقادات تند و تیزی به دولت زمان جنگ داشتم و معتقد بودم که دولت در حوزه اقتصاد کمکاری میکند.
بنابر این گزارش، اهم نکات طرح شده در این گفتگو به شرح زیر است:
دلایل بن بست سال اول جنگ
ـــ نخستین بنبستی که در جنگ پیدا شد سال اول جنگ بود. ارتش عراق از پنج استان وارد ایران شد در سال اول جنگ تئوریسینها و کارشناسان نظامی ایران آن چیزی که در چنته داشتند را رو کردند و از نظر رزمی و نظامی هر چه که داشتند را آوردند. ولی هر چند جلوی پیشروی ارتش عراق گرفته شد ولی شهرهایی مثل آبادان محاصره شد و شهر سوسنگرد، مهران، دهلران، نفت شهر و قصرشیرین اشغال شد. مقاومت و تلاش نیروهای مسلح ایران نتوانست منجر به آزادسازی سرزمینهای ایران در سال اول جنگ بشود. جنگ چریکی را کارشناسان ایران آزمایش کرده بودند و نبردهای کلاسیک ناموفق بود و بعد هم استراتژیهای مختلفی پیریزی شد، یک عده میگفتند اول باید خرمشهر را آزاد کرد عدهیی دیگر میگفتند باید به بغداد حمله کرد هرکسی یک چیزی میگفت و همه هم این استراتژیها را تست کرده بودند یعنی استراتژیهای شناختهشدهیی که کارشناسان نظامی و فرماندهان میدانستند امتحان کردند ولی به نتیجه نرسید و به همین دلیل جنگ به بنبست رسید.
ایده خروج از بن بست
ـــ من سال اول جنگ فرمانده سپاه نبودم. در حقیقت فرمان اداره جنگ به دست من نبود. توصیههایی که میکردم به درد کسی میخورد که در واقع فرمان دستش باشد و آن را اجرایی کند آن زمان مطمئن بودم که این جنگ های کلاسیک به نتیجه نمیرسد جنگ های چریکی هم بیش از 20، 30 سال طول می کشد و ما باید با یک مدل و روشی به نبرد دست پیدا کنیم یعنی نوعی از نبرد را برگزینیم که نه جنگ طولانی بشود و نه شکستهای پی در پی را متحمل بشویم لذا به عنوان یک سوال آن سالهای اول جنگ ذهن من را به خودش کاملا مشغول کرده بود. میدیدم که باید از جنگ چریکی پرهیز کنیم و جنگ های کلاسیک هم فایدهیی نداشت. در حال آماده کردن ایدههای خودم بودم که امام من را فرمانده سپاه کرد. خوشبختانه ایدهیی که به دنبالش بودم در ذهنم شکل گرفته بود. پس از آن نخستین عملیات موفق که عملیات ثامنالائمه بود بعد از 20 روز اتفاق افتاد.
اختلاف نظرها درباره جنگ تا صلح یا جنگ تا پیروزی؟ و نظرحضرت امام(ره)
ـــ ما بعد از اینکه روی دور پیروزی افتادیم عملیاتهای پی در پی ما موفق میشد یعنی بعد از ثامنالائمه، طریقالقدس بعد فتحالمبین، بیتالمقدس تا اینکه 95 درصد زمینها را آزاد کردیم حدود هزار کیلومتر از سرزمینهای ما دست عراق بود که از مناطق مهم هم بود مثل چاههای نفت موسیان و نفتشهر که دست عراق مانده بود. در این مقطع بحثهایی شروع شد که اگر جنگ ادامه داشته باشد ما کجا بمانیم یا اینکه وارد خاک عراق بشویم؟ با وجودی که ما بخشهای مهمی از خاک ایران را آزاد کرده بودیم ولی وقتی جنگ کشیده شد به داخل خاک عراق اینجا اختلاف نظر شد که آیا ما یک عملیات انجام دهیم و با کمک دیپلماسی جنگ را تمام کنیم یا آنکه پیروزی به دست آوریم و اراده خود را به دشمن تحمیل کنیم.
ـــ بیشتر با آقای هاشمی سر این مسئله بحث و اختلاف داشتیم، البته اختلاف نظرها تاثیری در انجام عملیات نداشت. روی راهبرد جنگ اثر داشت. فرماندهان دستورات سیاستمداران را عمل میکردند چون مسوولیت نهایی را حضرت امام به آنها میداد. در بحثهای کارشناسی صحبتی که شد این بود که اگر بحث پیروزی هدفگذاری شود. جنگ زودتر تمام میشود عراق و غرب هیچوقت به دادن حقوق کامل ایران راضی نمیشوند لذا جنگ طولانی خواهد شد، نظر بر این بود که بر استراتژی پیروزی سرمایهگذاری شود. البته دوستان سیاسی ما امیدوار بودند که اگر یک عملیات انجام بدهیم دنیا تسلیم میشود.
ـــ حضرت امام(ره) اما فراتر از حتی فرماندهان میاندیشیدند، برداشت ما این بود که ایشان معتقد بودند اگر وارد خاک عراق شدید دیگر نباید جایی متوقف بشویم باید تا یک نقطهیی رفت که قاعدتا آن نقطه چیزی جز تسلیم یا شکست کامل عراق نبود.
رفتار دولت در زمان جنگ
ـــ انتظاری که ما از دولت داشتیم در جنگ تحقق پیدا نکرد ادامه جنگ نیاز به تواناییهای بیشتری داشت که در اختیار دولت بود. توانایی نیروهای مسلح ما برای آزادسازی سرزمینهایمان کافی بود اما برای پایان دادن به جنگ کافی نبود ما برای اینکه حقوق سیاسیمان را بگیریم نیاز داشتیم که تواناییهای بیشتری را وارد صحنه جنگ کنیم این تواناییها دیگر فراتر از سپاه و ارتش بود باید کشور وارد جنگ میشد که این کار صورت نگرفت یعنی دولت آن تواناییها را وارد نکرد. دولت میگفت از ما نمیخواهند آقای هاشمی میگفت ما از دولت میخواستیم. البته نمیتوانم صراحتا بگویم عمدی در کار بوده ولی بسیاری از اعضای دولت از جمله آقای بهزاد نبوی بودند که مخالف پشتیبانی بیشتر از جنگ بودند و برخی هم فکر میکردند خود دولت باید مسوولیت جنگ را بر عهده بگیرد. اینکه در آخر جنگ دولت را رییس ستاد کل کردند به این دلیل بود که احتمالا دنبال این بودند یک مسوولیتی در جنگ به آنها بدهند.
محل تامین بودجه جنگ
ـــ بودجه را دولت و مجلس تامین میکردند. هیچگاه خواستههایی که از نظر بودجه داشتیم تامین نشد. همیشه درصد کمی از این بودجه را تامین میکردند، در حقیقت دولت و مجلس این کار را انجام میدادند و با محوریت آقای هاشمی این کار صورت میگرفت. یک مساله هم که در بحث مدیریت اقتصادی جنگ مطرح است این است که جنگ فرصت خوبی بود که ما اقتصادمان را بسازیم و به سمت تولید پیش برویم و یک تحول صنعتی ایجاد کنیم کمااینکه پیشرفتهای مهم آلمان در دو جنگ اول و دوم صورت گرفت یعنی تمام صنایع آلمان متحول شد. همین کار هم در ژاپن اتفاق افتاد. بزرگترین انتقاد از دولتمردان ایران این نیست که چرا از جنگ حمایت نکردند، این انتقاد دوم ما است انتقاد اول اینکه چرا اصلا اقتصاد کشور را در جنگ نساختند، اصلا چرا اقتصاد ایران را متحول نکردند و از آن انگیزه ملی که به وجود آمده بود چرا استفاده نکردند و صنعت را متحول نکردند. «انگیزه» عامل بسیار مهمی در تحول اقتصادی است و چه انگیزه مهمتر از اینکه پنج استان کشور اشغال شده و همه مردم حاضر بودند هر نوع فداکاری کنند. بسیاری از زنان کشور النگوهایشان را درمیآوردند و کمک جنگ میکردند، نمیتوانستند برای خود و تولید بیشتر کار کنند؟ منتها طرح و برنامهیی نبود که بیشتر کار کنند. طرح و برنامه نبود که در صنایع کشور تانک بسازیم یا مهمات بسازیم. تانکسازی آلمان و ژاپن پس از جنگ تبدیل به تولید بنز و تویوتا شده بود.
چرایی تفاوت روایت شما و آقای هاشمی از جنگ؟
ـــ در جنگ اختلاف نظر تخصصی بود، اختلاف نظر سیاسی کمتر بود چون برداشتها و نظرات تخصصی مختلفی برای اداره جنگ وجود داشت. برای اینکه جنگ ابعاد مختلفی دارد و هرکسی که نظر میدهد چون در یکی از ابعاد جنگ مسوول بوده در همان بعد نگاه میکند مثلا یکی مسوول لجستیک بوده و قطعا برای این نوع افراد سخت است که مسائل عملیاتی را هم بتوانند کاملا روایت کنند یک کسی در عملیات بیشتر نقش داشته، بیشتر از دید عملیات به جنگ نگاه میکند، یکی در دیپلماسی جنگ بیشتر مشارکت داشته بیشتر از این نگاه از جنگ صحبت میکند هر کسی وقتی در رابطه با جنگ نظر میدهد باید دید چه نقشی داشته و به چه ابعادی از جنگ دسترسی داشته یا در چه ابعادی از جنگ نقشآفرینی و تصمیمگیری داشته است. در حقیقت فرماندهان عالی جنگ به نظر من دسترسی شان به اطلاعات جنگ از همه بیشتر بود. نمیخواهم بگویم حتما همه اظهارنظرهایشان درست است ولی دسترسیشان به اکثر اطلاعات نبرد، لجستیک، فشارهای داخلی و خارجی زیادتر بود لذا اختلافنظر طبیعی است ولی از آنجایی که محیط ایران محیط سیاسی است هیچ مسالهیی نیست که سیاسی نشود حتی برخی دین را هم که امر مقدسی است سیاسی میکنند. یعنی سیاسی شدن موضوعات در ایران امر عادی شده است.
چرا خاطرات و ناگفته ها را منتشر نمی کنید؟
ـــ اینکه من خاطراتم را هنوز منتشر نکردم به این دلیل بود که نمیخواستم حقایق جنگ مورد استفاده امیال سیاسی جناحها شود. مسائل فعلی و جاری کشور، از درگیریهای روزمره جناحهای سیاسی متاثر هستند معلوم نیست این درگیریها با منافع ملی سازگاری داشته باشد. لذا بیان خاطرات و حقایق نبرد اگر سیاسی شود خدمت به منافع ملی نیست. اگر یک ایرانی در آینده بخواهد به گذشته مراجعه کند حتما جنگ ایران و عراق را به عنوان یک افتخار تاریخی از آن یاد میکند حالا اگر مسائل سیاسی را با واقعیات جنگ دخیل کنند خیلی از مسائل جنگ روشن نمیشود.
جزییاتی که آقای هاشمی در خاطراتشان ذکر نکرده اند!
ـــ در کتاب خاطرات سال 67، آقای هاشمی بعضیجاها ایشان از یادشان رفته که جزییات را بگویند. آقای هاشمی قبل از آمدن به کرمانشاه در خردادماه سال 1367 با امام ملاقات مهمی داشتند. ایشان که خدمت امام میروند، امام حرف های مهمی به آقای هاشمی می زنند ولی ایشان این موارد را در خاطرات خود ذکر نمیکنند. احتمالا ایشان از یادشان رفته است. ولی عدم ذکر آنها برداشت از خاطرات ایشان را به انحراف میکشاند، لذا من در خاطراتم حتما این مسائل را خواهم گفت و دقیق توضیح خواهم داد. این کتاب خاطرات خود من است و مربوط به سالهای آخر جنگ میشود که در آن برخی اسناد و نامههای من به امام منتشر میشود.
ماجرای نامه ای که می گویند به امام نوشتم...
ـــ یکی از این نامه ها همانی است که میگویند رضایی به امام نوشت. اما من هنوز نگفتم که چه نامهیی نوشتم طرفهای مقابل هم نمی گویند من چه چیزی و به چه کسی نوشتهام. در حالی نامه مذکور نامهیی بود که یک ماه قبل از پذیرش قطعنامه 598 برای آقای هاشمی نوشتم، آقای هاشمی تعبیرش این است که من این نامه را بردم به امام دادم این نامه کی رفته پیش امام در حالی که یک ماه قبل از پذیرش قطعنامه این نامه نوشته شده بود و امام تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه به فکر ادامه نبرد بودند. من در آن نامه برای آقای هاشمی شرایط جنگ را توضیح دادیم که جنگ چه شرایطی دارد و اگر بخواهیم پیروز بشویم در حقیقت چه کار باید کرد و اگر این امکانات فراهم نشود مشکلات ما چه خواهد بود و نهایتا گفتم که با شناختی که از صدام داریم راهی غیر از جنگیدن نداریم.
پیشنهاد شما در آن نامه چه بود؟
ـــ پیشنهاد من شکست صدام و پیروزی نهایی در جنگ بود چون دیپلماسی جواب نمیداد. البته امام در پیامی که پس از قطعنامه به فرماندهان صادر کردند که البته در صحیفه نور اشاره شده است اینکه امام میگویند شما از بهترین همراهان من بودید این جملات یک شأن نزولی دارد که در این کتاب توضیح میدهم. اما برخی می گویند فرماندهان به امام نوشتند که ما هیچ امکاناتی نداریم و امام ناچار شد که قطعنامه را بپذیرد. این مسئله واقعیت ندارد بنابراین ناچار شدیم یک نامهیی که سه سال قبل از این نامه نوشته شده بود را منتشر کنیم که آن نامه هم شبیه همین نامه است. خب، اگر بیان این مطالب باعث تصمیمگیری برای پایان جنگ شد چرا سه سال پیش آتش بس داده نشد لذا ما ناچار شدیم آن نامه را هم منتشر کنیم. فکر میکنم چهار یا پنج نامه مهم در کتاب منتشر بشود.
اختلاف نظر شما با آقای هاشمی بر سر چیست؟
ـــ همه اختلاف نظرهای ما را میدانند البته اهل هیاهو نیستم، اختلاف نظر من با آقای هاشمی از زمان اداره جنگ شروع شد و دوره اول ریاستجمهوری ایران اوج گرفت ولی هیچگاه این اختلاف نظرها را علنی نمیکردم مگر در موارد بسیار نادر. اما در نامههایی به ایشان یا صحبتهای حضوری نظرات خود را به ایشان میگفتم و الان هم میگویم. بیان علنی اختلافات تاثیرگذاریهای دوستانه را کاهش میدهد. در واقع بعضیها همیشه روی صحنه حرکت میکنند و بعضیها هم ممکن است بیشتر پشت صحنه کار کنند پشت صحنه به معنای تایید نیست. نامههایی که من به مسوولان کشور نوشتهام اگر منتشر بشود بهتر میتوانند اختلاف نظرها را نشان دهد. البته تا ضرورتی پیدا نکند و آن هم سالها نگذشته باشد آنها را منتشر نمیکنم مثلا سال 72 خدمت رهبری گفتم که شما دست آقای هاشمی را بگیرید و از این خطر بزرگ نجاتشان بدهید. چون تکنوکراتهای اطراف ایشان مسیر نظام را از روحانیت جدا میکنند. هیچ کسی فکر نمیکرد من چنین اعتقادی داشته باشم.
رعایت اخلاق برایم اولویت دارد
ـــ میخواهم بگویم که شما ببینید یک اعتقادی که سال 72 داشتم چطور آن را حفظ کردم و در سطح جامعه بروز ندادم چون اهل هیاهو نبودم وگرنه من اگر اعتقادات خود را بروز میدادم جامعه متلاطم و دچار تنش میشد و نمیخواستم این اتفاق صورت بگیرد. من همیشه در حداقل ضرورت نسبت به اشخاص حرف میزنم همیشه مسائل را در دل خودم نگه میدارم چون نگرانم که این موضعگیریها آسیب جدی به کشور وارد کند. یا نامهیی که به آقای احمدینژاد نوشتم که مضمونش این بود که جواب نقد اهانت نیست چون آقای هاشمی چند سال پیش در رابطه با یارانهها اظهارنظر کرده بودند و آقای احمدینژاد در زنجان گفت «شکمپارههایی که شکمشان پر شده اینها نباید در رابطه با یارانهها حرف بزنند» من نامهیی را برای ایشان نوشتم ولی نامه را منتشر نکردم. تا آنکه مجبور شدم در یک کتاب آن هم بنابر ضرورت آن را منتشر کنم در آن نامه به آقای احمدینژاد گفتم که جواب نقد اهانت نیست و توضیح دادم که ما باید به دنبال جامعه اسلامی باشیم و در این جامعه اسلامی اخلاق بسیار مهم است. بنابراین من تنها همیشه آن بخشی از عقایدم را نسبت به اشخاص بروز میدهم که یک ضرورت مهمی مطرح باشد.
دلیل نام بردن از آقای هاشمی در برنامه «دیروز، امروز، فردا»
ـــ من مطمئن بودم که اگر نقش احمد آقا در حوادث بعد از انتخابات ایفا میشد خیلی از مسائل پیش نمیآمد چون در تاریخ انقلاب، احمد آقا یک نقش بیبدیل داشته است و جلوی بسیاری از فتنهها و بحرانها را گرفت مثلا در ماجرای قهر آقای طالقانی اگر احمد آقا نمیرفت و ایشان را پیدا نمیکرد و پیش امام نمیبرد و بعد آقای طالقانی آن مصاحبه را نمیکرد بحران جدی در کشور درست میشد در حوادث بعد از انتخابات هم اگر آقای هاشمی همت میکردند این ماجراها تا این اندازه طول نمیکشید و یک ماهه جمع میشد ولی این افراد اکثرا سکوت کردند.
مواضعم پس از انتخابات متناقض نبود
ـــ مواضعم متناقض نیست و اصول واحدی بر تمام مواضع من حاکم است، هم نظام و هم مردم را قبول دارم و معیار تشخیص ما قانون است و عقلانیت در مواضع من بر احساسات غلبه دارد. فکر میکنم طی 40 سال کار سیاسی ثابتترین مواضع را داشتهام در حالی که بسیاری از سیاسیون چندین بار تغییر موضع فاحش داشتهاند. مثلا شما حادثه 25 خرداد را با 25 بهمن یکی میدانید در حالی که این دو حادثه یکی نیستند اولی یک اعتراض مردمی بوده ولی دومی یک شورش بوده است. معلوم است که من سران فتنهیی که در شورش شرکت میکنند را آلت دست دیگران میدانم. در حوادث 25 بهمن مردم از آن آقایان جدا شده بودند ولی آنها متوجه نشدند. البته در حوادث 25 خرداد هم به مردم و هم به نظام و امنیت ملی ما آسیب وارد شد ولی اشتباهات سیاسی بیشتر دخالت داشت اما در حوادث 25 بهمن امریکا با یک جمعبندی از حوادث 25 خرداد یک طراحی جدید کرده بود که عدهیی در خیابانهای تهران به دست پلیس ایران کشته شوند و سپس به بهانه حقوق بشر در ایران دخالت کنند.
ریشه حوادث بعد از انتخابات
ـــ رفتارهای سران فتنه موثر بود، رفتارهای آقای احمدینژاد هم موثر بود، به ویژه رفتارهای خود آقای میرحسین که ساعت 11شب گفتند من رییسجمهور هستم موثر بوده است.
نوشته شده توسط حسن حسنی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لیاقت هر ملتی به حاکمان آن است ایا این جمله صحیح است؟
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]